ندای حبس شده.......

 

کســی را دیــدم کــه جوانــی اش 

شانــه لا بـه لای مـو هایـش گـیر نمــی کرد
 
کســــــــی کــــه آرزو داشـــــــت 
 
بــالای چشمَــش ابـــرو باشــــد.
 
کســـی کــه کودکیــش را 
 
بـــا چشم چشم دو "ابــرو" آغــــاز نکرد...

بیاین با هم برای کسایی که حتی ملاقاتشون

 هم ممنوع شده ، دعا کنیم

آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند.

 اما نه وقتی که در میانشان هستی، نه...

 آن جا که در میان خاک خوابیدی؛ 

 «سنگ تمام» را می گذارند و می روند ...!

 هرگز شادي آدمها را از ميزان خنده هايشان نسنجيد

    هرگز تنهايي آدمها را از تعداد دوستانشان قضاوت نكنيد

 
     هرگز تحمل آدمها را از ميزان ايستادگي شان تخمين نزنيد
 
هرگز...

زنان پایین شهر 

ریاضی دانان بزرگی هستند 

آخر هیچ ارشمیدسی نمیتواند

نیم کیلو گوجه را

به نام آبگوشت

بین سیزده نفر تقسیم کنــد ........

 

سه چیز را با احتیاط بردار:

قدم،قلم، قسم!
 
سه چیز را پاک نگه دار:
 
جسم،لباس،خیال
 
از سه چیزکار بگیر:
 
عقل،همت، صبر!
از سه چیز خود را دورنگهدار:

افسوس، فریاد، نفرین!
 
سه چیز را آلوده نکن:
 
قلب، زبان، چشم!
 
اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن:
 
خدا، مرگ و دوست.
 

 دیشب خدارو دیدم...


گوشه ای آرام میگریست...

 

من هم کنارش رفتم و گریستم...

 

هر دو یک درد داشتیم ...

 

" آدم ها...."

 

عجب از آدمایی، که نشانه‌هایت را می‌بینند و انکارت می‌کند ...

و عجب از تو که انکارشان را میبینی و مهربانی میکنی . . .

وقتی کسی به شما نیاز دارد

گفتن : " گرفتارم" بسیار آسان است.

اما وقتی شما به کسی نیاز درید

شنیدن: " گرفتارم" بسیار دردناک است!!

سلام حاجی....

شنیدم حاج خانم برای چندمین بار دلش هوس طواف کعبه کرد 

شما هم از خدا خواسته لبیک گفتی...

 مکه خوش گذشت ؟ ...

خدایت خوب بود... دینت کامل شد، سنگ هایت را به شیطان زدی؟!

حاجی سوغاتی هایت بوی ندامت می دهند؟! حاجی، لباست از جنس اعلاست؟ 

 حاجی عجب دمپایی سفیدی؟!

سفر چطور بود حاجی..؟؟ خوش گذشت....؟؟

شنیدم حاج خانم بسیار ولخرجی کرده و چند النگو و سینه ریز گرانخریده....

حاجی جان خبر داری آقا رضا

همین همسایه چند خانه بالاتر....

کلیه اش را فروخته تا برای دخترش جهاز بخرد...؟؟؟

دخترش 3 سال است مراسمش هرماه عقب افتاده....

طفلکی ها هفته قبل بعد از 3 سال مراسم ساده ای گرفتند و ازدواج کردند.

آنها را بی خیال حاجی جان...اصل حالت چطور است...؟؟

شنیدم دیشب شام مفصلی به مهمانها داده ای.....

چند کودک گرسنه دم در هی اذیت میکردند !!!!!

و غدا میخواستند...آنها را دیدی حاجی...؟؟

حاجی، با این همه ریا، باز هم مکه خوش گذشت ت ت ت ؟!

سرت را درد نیاورم حاجی جان...

زیارت قبول....

گفت خیلی میترسم؛

گفتم چرا ؟
 
گفت چون از ته دل خوشحالم ...
 
این جور خوشحالی ترسناک است…
 
پرسیدم آخه چرا ؟
 
جواب داد: وقتی آدم این جور خوشحال باشد 
 
سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد!

گاهی زن مجنون می شود ...

و مرد لیلی ...!!!
 
خنده های روی لبانشان را ببین!!
 

میخواهم عاشقی را از تو یاد بگیرم

که چنین بی وقفه در هر زمان و مکانی

یادت نمیرود باید عاشقی کنی

کاش من اینگونه عاشق بودم ..... ای کاش .

 

دیشب گرسنه بود ، دختری که مُرد

چه آسان به خاک پس دادیمش

و همسایه اش زیارتش قبول....

دیشب از سفر رسید ،


اینجا سرزمین واژه های وارونه است:

جایی که گنج,  جنگ می شود

درمان,  نامرد می شود

قهقه ,  هق هق   می شود

اما دزد همان  دزد  است 

...درد همان درد

و گرگ همان گرگ...
ولی میشه از اونورم خوند تا به این دنیا امیدوار شیم،

خلاصه باید مثبت نگر باشیم!!!!

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, | 11:43 | نویسنده : سیدعلی اصغر اسماعیلی |